امروز قلبم شکست
نه به تیغ دشمن بلکه با خنجر دوست
امروز او با بی اعتنایی از کنارم گذشت و نگاهی به قلب شکسته ام ننداخت ٫
رفت ...رفت٫اما زخمی که بر دلم کاشت تا ابد خواهد ماند .
دیگر با هیچ کس عهد نخواهم بست
چون که میدانم او هم بی وفایی خواهد کرد.
من همیشه برای تو مینویسم
مــي گوينــد دل بــه دل راه دارد ...
پـس چــرا ؟
وقتـي دلـم را شـکـستي ...
به گرمای آغوشت عادت کردم
که سرم رو بذارم تو بغلت
بوی عطرت همه وجودم رو پر کنه
سرت رو بذاری دم گوشم نفس بکشی
با صدای نفسات مست بشم
فشارم بدی به خودت
دمه گوشم بگی "مال خودمی"
منم غرق لذت بشم...
حس قشنگی است درآغوش تو بودن
به چشمان پرمهرت خیره شدن
و غرق شدن دردریای طوفانی چشمانت که راز قلب خویش راصد امیکرد
و رسیدن به اعماق قلب زیبایت
و یکسان شدن ضربان قلب هایمان
گوش کن
این آهنگ قلب من است که با آهنگ قلب تو یکی شده است
و هر لحظه در دلم فریاد میزند
تمام هستی ام از آن توست ، بدون تو مرگ را میخواهم
بــا تـمـام وجـودم دوسـتــت دارم
دلم کسی را می خواهد که دوستم داشته باشد ...
شانه هایش را برای گریستن
سینه اش را برای نهاندن سرم
چشمانش را برای خالی نمودن غم هایم می خواهم
دلم کسی را می خواهد که مرا با هرآنچه هستم دوست بدارد .
با تمام خوبی ها و بدیهایم
با تمام مهربانی ها و نامهربان هایم دلم کسی را می خواهد
که آفتاب مهر را به قلب خسته ام هدیه دهد
کـسـی چـون تــــــــــو
یعنی مـیـرسـد روزی کــه...
بـیـایـی...
مـرا در آغـوش بـگـیـری...
بـخـواهـم از تـو گـلـه کـنـم تــو بـگـویـی
هـــیــــس ...
هـمـه ی کــابــوس هـا تـمـام شـد
(مخاطب خاص)
بـی تـــو نــه شـعـر می چـسـبـد
مـــن و تــو
یــه عـکـس دو نــفــره ،
بــه ایــن دنـیـا بــدهـکـاریــم...
ســـرم را روی شـــانـــه ات بــگــذار
تـــا هـمـه بـدانـنـد
دیوونگی یعنی...
آیینه پرسید: که چرا دیر کرده است ؟
نکند دل دیگری او را اسیر کرده است ؟
خندیدم و گفتم : او فقط اسیر من است
تنها دقایقی چند تاخیر کرده است.
آیینه به سادگیم خندید و گفت :
احساس پاک ، تو را زنجیر کرده است .
گفتم : از عشق من چنین سخن مگوی
گفت: خوابی ! سالها دیر کرده است .
در آیینه به خود نگاه می کنم آه...
عشق تو عجیب مرا پیر کرده است .
راست گفت آیینه که منتظر نباش ،
او برای همیشه دیر کرده است ...
ϰ-†нêmê§ |