بــه دلــَم میگویـَم :
آن یوســِفی هــم کـه بـرگــَشـت بــه کـنعـانَـش
اسـتـثـنـا بـــود
تــــو غــمـَت را بـُخــور...
تــــو غــمـَت را بـُخــور...
یه روزی آقـــای کـــلاغ،
یا به قول بعضیا جناب زاغ
رو دوچرخه پا میزد،
رد شدش از دم باغ
پای یک درخت رسید،
صدای خوبی شنید
نگاهی کرد به بالا،
صاحب صدا رو دید
یه قناری بود قشنگ،
بال و پر، پر آب و رنگ
وقتی جیک جیکو میکرد،
آب میکردش دل سنگ
قلب زاغ تکونی خورد،
قناری عقلشو برد
توی فکر قناری،
تا دو روز غذا نخورد
.
.
.
ادامه مطلب...
خیلی باید بی معرفت باشی که نفهمی پشت جمله
"تنهام نذار من بی تو نمیتونم"
چه غروری شکسته شده ؛به خاطر دوست داشتنت
یــعــنــی مــیــشــه یــــه روز رو ایـــن صـفـحـه بـنـویـسـمـ
♥♥♥ اومـــد کــــه بـمـونـــه♥♥♥
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زندگی چه جالبه
یکی که دوسش داری میره
و یکی که دوسش نداری تورو میخواد
شما بگید چیکارکنم
اصلا اگه جای من بودید چیکارمیکردین
دوسش دارم
شده روح و احساس و زندگی من
میدونم دوسم داره...
بارها گفته
از توچشماش خوندم
آخه چشمای آدما دروغ نمیگه
از دل و درونت میگه
دوسش دارم...
دوسش دارم...
نمیخوام ازم جداشه.
♥دلم می خواد برگردم بـه تنهایی خودم
اینجا نگاه های سنگین و حـرفـای سـنـگـیـن اذیتم میکنه
اونجا هم تنهـایی خـودم
پس کجای دنیات برم خـــــــــــــدا تــو بـگو ...♥
یـادتـه زیـر گـنـبـد کـبـود
دو تــا عــاشـق بـودن و کـلـی حــســود
تـقـصـیـر هـمـون حـسـودا بــود کـه
حـالا شـده یـکـی بـود یـکـی نـبـود
خدایا...
من در انتظار غیر منتظره های اعجاب انگیز تو هستم.
اینك زمان من است.
با بازوی بلند قدرت خود ، آرزوهایم را برآورده كن.
تـو بـرو
مطمئن بـاش و بـرو
مطمئن بـاش...
ضـربـه ات کـاری بـود
دل مـن سـخـت شـکـسـت
و چـه زشـت
بــه مـن و سـادگـی ام خـنـدیـدی
بــه مـن و عـشـقـی پــاک
کــه پـر از یــاد تــو بــود
و خـیـالـم می گـفـت تـا ابـد مــال تـو بـود
تـــو بــرو ، بــرو تــا راحــت تـر
تـــکــه های دل خـــود را آرام ســر هــم بـنـد زنـم.
گــاهی دلــم مـیـخـواد یـکی ازم اجــازه بـخـواد ؛ کـــه بـیـاد تـــو تـنـهـاییم
و مـــن اجــازه نــدم...
ولــی اون بی تـفـاوت بـــه مـخـالـفـتم بـیـاد تـــو وآروم بـــغــلـم کــنـه و بـگـه :
مـــگـه مـــن مـردم کـــه تـنـهـا بـمـونـی؟؟؟
وقـتـی کـسـی در کــنـارت هـسـت،خــوب نـگـاهـش کـن
بــه تـمام جـزئـیـاتـش...
بــه لـبـخـنـد بـیـن حـرف هـایـش..
بــه سـبـک ادای کـلـمـاتـش،
بــه شـیـوه ی راه رفـتـنـش،نـشـستـنـش..
بــه چـشـم هـاش خـیـره شــو..
دستهـایش را بــه حـافـظـه ات بـسـپـار...
گــاهـی آدم هـا انـقـد سـریـع مـیرونـد،کـــه حـسـرت یـک نـگـاه سـرسـری
را هــم بــه دلــت مـیـگـذارنـد.
♥کـــاش اون لــحـظـه ای کــه یـکی ازت می پـرسـه حــالـت چــطـوره؟
وتـــو جـواب مـیـدی خـــوبـم
کـــسی بــــاشـه کـــه مـحـکـم بـغـلـت کـنـه وآروم تـو گــوشـت بـگـه
♥مـــیـدونـم خــــوب نـیـسـتـی.♥
شیشه شکست
یک نفر می پرسید :که چرا شیشه شکست ؟
یک نفر می گوید : شاید این رفع بلاست!
دیگری میگوید: شیشه ی پنجره را باد شکست!
دل من سخت شکست!
هیچ کس ، هیچ نگفت...
قصه ام را نشنید...
از خودم می پرسم ...
ارزش قلب من از شیشه ی یک پنجره هم کمتر
بود....؟؟؟؟؟؟
چـــه ديـــر فهـــميــــدم...
بغــــلـــم کـــه ميـــکـــردي
چـــشـــمـــاتو کــه مي بســـتي
به فـــكــــر عشـــقـــت بـــودي...
بـزن بــــه سـلامـتـي حـرفـهـاي دلـت کـــه بـــه کـسي نـگفتي...
بـزن بـــه سلامتي اينکه کوه درد بودي ولي دم نزدي...
بزن بــه سلامتي تنهايي هات ولي تـنـهايي رو دوست نداشتي...
بزن بـــه سلامتي آرزوهايي که نتونستي لمسشون کني...
بزن بـــه سلامتي عشقي که طالعش به اسمت نبود ولي هنوزهم دوسـش داري...
بزن بـــه سلامتي شبهايي که تو تنهاييهات گـريه کردي ولي نميدونستي براي چي...
بزن بـــه سلامتي دوست و آدمهايي که از پشت خـنجر زدن...
هنوز مست نشدم نگاه مي کنم به انتهاي شيشه و آخرين پـيکم
ولي هنوز حرف دارم...
ϰ-†нêmê§ |